دانستنیها ی باحال

بیش از ۷۵دانستنی از سراسر جهان برای همه ی سنین

دانستنیها ی باحال

بیش از ۷۵دانستنی از سراسر جهان برای همه ی سنین

جوک های باحال

بیمار گفت:دکتر(غضنفر)!اینقدر گوشم سنگین شده که صدای سرفه خودم رو هم نمی شنوم.
دکتر(غضنفر) گفت: خب بلندتر سرفه کن!

 

**********************

از غضنفر میپرسن: میگذاری پسرت بره دانشگاه؟ غضنفر میگه: آره، به شرطی که به درسش لطمه نزنه!!!

************************

به غضنفر میگن باباتو بیشتر دوست داری یا مامانتو؟ میگه مامانتو!

 

غضنفر خودشو دار میزنه. پزشکی قانونی اعلام می کنه : دلیل مرگ : ضربه ی مغزی. می رن تحقیق می کنن می بینن با کش خودشو دار زده !

 

**************************

غضنفر بعد از سی سال کچل بودن میره مو میکاره دو روز بعدش توی قرعه کشی بانک حج واجب برنده میشه

*************************

یه روز غضنفر میره مغازه لوازم خونگی چشش میافته به فلاسک میپرسه آقا اون چیه؟ مغازه دار میگه اون فلاسکه میپرسه کارش چیه میگه هر چیز سردی رو بزاری تو ش سرد نگه میداره هر چیز گرم هم بذاری توش گرم نگه میداره مرده خوشحال میشه و یکی میخره فردا که میره اداره باخودش میبره رییسش وقتی فلاسکو میبینه میگه ببینم چی تو اون فلاسکت داری؟ میگه اقای رییس 2 تا الاسکا دارم با 3 تا فنجون قهوه!

 

غضنفر نمیتوانند با 110 تماس بگیرند .چون کلید 11 رو روی تلفن پیدا نمیکنند!

 

**********************

 

غضنفر بالای پل هوایی ایستاده بوده میگه: حالا ما خر، ما نفهم ، ما بی شعور ... اینجا اصلأ آب ردمیشه که پل زدن؟!

 

********************

به غضنفر میگن چرا سی دیت انقدر خش داره میگه:آخه زیر قسمتهای مهمش خط کشیدم !

 

به غضنفر میگند اگه دنیارو بهت بدند چه کار میکنی میگه میفروشم میرم خارج !

 

************************

 

جاسم (بنده خدا خسیس) به بچه اش میگه: اگه همه نمره هات بیست بشه می برمت پارک تا بستنی خوردن بچه های دیگرو ببینی!

 

************************

غضنفر به رفیقش می گه من یه تمساح پیدا کردم چیکارش کنم؟ میگه ببرش باغ وحش. فردا رفقیش می گه بردیش؟ غضنفر می گه : آره ، تازه امشب هم می خوام ببرمش سینما !

 

غضنفر و دوستش به تاکسی میگن: آقا 3 نفر تا تجریش چقدر میگیری؟ راننده میگه: شما که 2 نفر هستید ! غضنفر میگه: مگه خودت نمیخوای بیای !

 

************************

غضنفر رفته بوده تئاتر، دوستش ازش می پرسه: چطور بود؟
غضنفر میگه: خوب بود، ولی آخرش رو نفهمیدم چی شد. قست اول که تموم شد یک پلاکارد نشون دادن که نوشته بود: "پرده دوم، دو سال بعد"
من دیگه حوصله نداشتم دو سال صبر کنم اومدم بیرون!

 

************************

تو شهر غضنفر اینا برای اولین بار چرخ فلک نصب می کنن. غضنفر به شهرداری زنگ می زنه می گه دستتون درد نکنه، از وقتی پنکه بزرگه رو نصب کردین هوا خیلی خنک شده!

 

لطیفه های خنده دار

حیف نون کارت عابر بانکش رو می اندازه توی حرم امام رضا، می گه: حاجتم رو بده تا رمزش رو بگم!
———————————
به حیف نون می گن دوست داشتی جای خدا بودی؟ می گه: نه. می گن: چرا؟ می گه: چون جای پیشرفت نداره!
———————————
حیف نون چند روز پشت سر هم می رفت گچ سوسک کش می خرید. مغازه دار ازش می پرسه چرا اینقدر گچ سوسک کش می خری؟ حیف نون می گه: آخه هرچی اینا رو پرت می کنم به سوسکها نمی خوره!
———————————


حیف نون آرپیجی رو بر عکس گذاشته بوده روی شونش. شلیک می کنه، بر می گرده می بینه همه ی خودی ها مُردن! می گه ببین خودی ها رو که این جوری کرده با دشمن چه کار کرده!
———————————
حیف نون سوار تاکسی میشه در رو نمی بنده. راننده می گه: در رو ببند. حیف نون می گه: زرنگی؟ می خوای دربست حساب کنی؟
———————————
دیوانه اولی: کی اومدی؟
دیوانه دومی: پس فردا.
دیوانه اولی: پس فردا که هنوز نیومده.
دیوانه دومی: می دونم چون کار داشتم، زودتر اومدم.
———————————
پسرى براى هدیه تولدش از پدرش تقاضاى یک هفت تیر واقعى داشت.
پدر: چى؟ عقل از سرت پریده؟
پسر: من یک هفت تیر درست و حسابى واقعى مى‏خواهم که بتوانم با آن خوب شلیک کنم.
پدر: دیگه بسه، حرف حرفه منه یا حرف تو؟
پسر: البته تو پدر، اما اگر یک هفت تیر واقعى داشتم…
———————————
حیف نون تلویزیونشو می ذاره زیر آفتاب تا برفک هاش آب شه.
———————————
حیف نون باباش می میره. بهش می گن مراسم نمی گیری؟
می گه نه، به جاش می ریم مشهد!
———————————
برنده جایزه نوبل ادبیات در زمان تقدیم جایزه خود به همسرش گفت:
“این جایزه را به همسر عزیزم تقدیم می کنم که با نبودش باعث شد من بتوانم این کتاب را تمام کنم!”
———————————
یک اختراع نام ببرید برای جبران اشتباهات بشر: محضر طلاق!
———————————
بچه ای که گم شده بود می ره پیش پلیس می گه: ببخشید شما خانومی رو ندیدید که من پیشش نباشم؟
———————————
حیف نون به اتاق رئیسش رفت و گفت: آقای رئیس! من برای ازدواج دو روز مرخصی می خوام.
رئیس گفت: شما که یک هفته تعطیلی داشتین چرا ازدواج نکردین؟
حیف نون گفت: آخه نمی خواستم تعطیلاتم رو خراب کنم!
———————————
حیف نون می ره دستشویی عمومی، طولش می ده وقتی بیرون میاد بیرون بهش می گن خسته نباشید، حیف نون می گه شیرین کام باشید!
———————————
حیف نون تو ماشینش آهنگ عربی گذاشته بود با صدای بلند. بهش گیر می دن می گه: ای بابا! نمی ذارید تو این ماه محرم یه قرآن شاد گوش بدیم!
———————————
پسر کوچکى از مادرش پرسید: وقتى که من به دنیا آمدم تو کجا بودى؟
در بیمارستان عزیزم.
پدرم کجا بود؟
البته در دفتر کارش.
پدربزرگ و مادر بزرگ؟
خانه خودشان، کجا مى‏خواستى باشند؟
پسر بچه غرغر کنان گفت: همیشه همین طور است، هر وقت به خانه مى‏آیم، کسى نیست.
———————————
به حیف نون می گن به زنبورهایی که از کندو محافظت می کنن چی می گن؟
حیف نون می گه: خسته نباشید!
———————————
مشتری: آقا خواهش می کنم برای من یک خوراک جوجه بیاورید.
پیشخدمت که تازه کار بود رفت و با یک بشقاب گندم برگشت!
———————————
به حیف نون می گن با آش جمله بساز. می گه: محمدی آش صلوات!
———————————
گدایى با حالت گریان و نزار به خانمى گفت: شما باید موقعیت مرا درک کنید. خیلى بدبختم، پدر معتاد، مادر مریض، بچه‏هاى گرسنه.
خانم دلش به رحم آمد و پول خوبى به او داد و سپس گفت: شما کى هستید؟
من پدر خانواده‏ام.
———————————
کشیشى سر کلاس درس از بچه‏ها پرسید: باید چه کار کنید تا گناهان شما بخشوده شود؟
پسرکى از ته کلاس: باید گناه بکنیم آقاى کشیش.
———————————
یه مرد لنگ و یه مرد کور داشتن می رفتن که متوجه می شن یه دزد داره ماشینشون رو می بره. کوره به لنگه می گه من شماره شو یادداشت می کنم تو هم بدو دنبالش!

خنده دار

به غضنفر می گن:برو لباس مشکی بپوش میخوایم بریم عزاداری پدرت.میگه:حس می کنم یه اتفاقی افتاده شما به من نمی گید..

----

یکی می زنه زیر گوش دوستش اون عصبانی میشه یقه ی دوستش را می گیره میگه مرد حسابی جون ننه ات بگو جدی زدی یا شوخی بود.

دوستش با عصبانیت میگه :خیلی هم جدی بود. اولی میگه خدا را شکر آخه من با کسی شوخی ندارم.

----

غضنفر تو ترافیک گیر میکنه

میگه : ها ماشالا !

به این میگن عروسی !

----

شعر بعد از طلاق: یارب آن نوگل خندان که سپردی به منش انقدر لوس و ننر شد که سپردم به ننش!

----

مردی با اسلحه وارد یک بانک شد و تقاضای پول کرد وقتی پولهارا دریافت کرد رو به یکی از مشتریان بانک کرد و پرسید: آیا شما دیدید که من از این بانک دزدی کنم؟
مرد پاسخ داد: بله قربان من دیدم سپس دزد اسلحه را به سمت شقیقه مرد گرفت و اورا در جا کشت او مجددا رو به زوجی کرد که نزدیک او ایستاده بودند و از آنها پرسید آیا شما دیدید که من از این بانک دزدی کنم؟
مرد پاسخ داد : نه قربان. من ندیدم اما همسرم دید!!

----

ازغضنفرمی پرسن :عروسی پسرت کیه؟
می گه:این دوشنبه نه چهارشنبه ی بعدی

----

قاضی: چرا با سر زدی توی صورت دوستت؟
غضنفر: جناب قاضی! خودش می‌خواست، هر وقت من را می‌دید،
می‌گفت یک سری به ما بزن!

----

غضنفر دخترش بچه دار نمیشده ، هرچی دوا درمون میکنن جواب نمیده

آخرش شوهرش میدن !

----

تو دادگاه وکیل مدافع میگه: جناب قاضی!

مردی که شما محاکمه اش می‌کنید

پدری مهربان، انسانی شریف و آدمی‌ با وقار است.

متهم میگه: این قرار بود از من دفاع کنه، نه از کسی دیگه.

----

معلم: الفبای فارسی رو بگو ببینم.

شاگرد: الف ? ب ? پ ? ت ? ث ? چهار ? پنج ? شش ? هفت...

معلم: الفبای انگلیسی رو بگو ببینم.

شاگرد: ا ? بی ? سی ? چهل ? پنجاه ? شصت ? هفتاد...

معلم: الفبای یونانی رو بگو ببینم.

شاگرد: آلفا ? بتا ? ستا ? چهارتا ? پنج‌تا ...

معلم: نخواستم بابا یه شعر بگو.

شاگرد: نابرده رنج گنج ? پنج ? شش ? هفت..

----

خانمی نه چندان خوش قیافه به همسرش می گه: شباهت من و خورشید چیه؟

شوهرش می گه: به جفتتون نمی شه مستقیم نگاه کرد

 


اگر تبلیغات ماهواره را ملاک قرار بدهیم، مردم ایران کچل‌های چاقی هستند که ناتوانی جنسی دارند و می‌خواهند یک هفته‌ای ویزای کانادا بگیرند!

----

به یارو میگن دگرگونی یعنی چه ؟ میگه : یعنی این گونی نه یک گونی دیگه!!

----

طرف با بچه هاش گرگم به هوا بازی می کرده جو میگیردش یکیشون رو می خوره

----

غضنفر قورباغیه شنا میکنه, لک لک میخورتش !

----

حیف نون میره بهشت زهرا, گل فروشی بسته بود... بجاش کامپوت میخره

----

حیف نون رفته بود امریکا. وقتی برگشت، ازش پرسیدن اونجا مشکل زبان نداشتی؟ گفت من نه، ولی امریکایها همشون مشکل زبان داشتن

----

حیف نون میره خواستگاری،پدر مادر دختره میگن دختر ما میخواد درس بخونه،میگه خوب من میرم دو ساعت دیگه میام!

----

غضنفر از خواب میپره پاش می‌شکنه

----

غضنفر داشته یکی رو بدجور میزده و هی داد میزده کمک کمک! بهش میگن بابا تو که داری اینو می زنی، دیگه چرا کمک میخوای؟ میگه آخه این گفته اگه بلند شم لهت می کنم ...

----

یک بار یکی پاش خواب میره پتو می کشه روش!

غضنفر تو مسابقه بیست سوالی شرکت میکنه، قبلش بهش میگن جواب بیسکویته. ولی تو همون اول نگو! اولش یه چند تا سوال کن که ضایع نشه. غضنفر میگه باشه و میره تو مسابقه، میپرسه: آقا، یک کویته؟!  یارو میگه: نه. میگه: دوکویته؟ همینجوری میگه تا میرسه به نوزده کویت! یارو میگه: من یه راهنمایی بهتون میکنم، با چایی هم میخورنش. غضنفر میگه: آاااهان پس بگو، ‌قنده؟

----

هلیکوپتر نشست وسط دیوونه خونه یکیشون گفت: قیل و قال نکنید تا زنده بگیریمش!

----

یک روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد. الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت. ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت کرد.
ملا نمی دانست که خر از پله بالا می رود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی آید. هر کاری کرد الاغ از پله پایین نیآمد. ملا الاغ را رها کرد و به خانه آمد که استراحت کند. در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می پرد. وقتی که دوباره به پشت بام رفت، می خواست الاغ را آرام کند که دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود. برگشت.
بعد از مدتی متوجه شد که سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده، و سرانجام الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد!
ملا نصر الدین با خود گفت لعنت بر من که نمی دانستم اگر خر به جایگاه رفیع و بالایی برسد هم آنجا را خراب می کند و هم خودش را از بین می برد.

----

میدونین کره ایها اسم بچشون رو چجوری انتخاب میکنن؟ از بلندی یه ظرف میندازن پایین صدای همونو میذارن اسم بچشون مثل: دنگ دینگ دونگ یا دونگ دینگ دانگ

----

غضنفر میره دزدی، صاحب‌خونه پا میشه میگه کیه اون جا؟ غضنفر میگه: هیشکی، گربه‌ست، بعععععع بععععع

----

یه خودکار قرمز برادرش میمیره،تا چهل روز مشکی می نویسه!

----

یه نفر در کندوی عسل رو بر می داره، می بینه یه زنبوره می گه اِهم!

----

گرگه میشینه پای نِت آیدی شنگول و منگول رو پیدا میکنه . بعد اینقده باشون میچته تا راضیشون می کنه بیان سر قرار . سر قرار میبینه چوپان دروغگو به جای شنگول منگول میاد !

----

یک گنجیشک آبادانی داشته واسه خودش پرواز میکرده، یهو از دور یک عقاب میبینه. میره جلو، بالهاشو باز میکنه، میگه: هو ولک! بالها رو حال می‌کنی؟! عقابه میگه: برو عموجون، حال و حوصله ندارم. گنجیشکه میگه: نه جون ولک، نیگاه کن هیبت بال رو، رنگ پر رو، حال میکنی؟! عقابه میگه: برو بچه به بازیت برس ، من بهت اشاره کنم همه پرهات میریزه. گنجیشکه از رو نمیره، میگه: ههه! ولک پرهای من بریزه؟! نظاره کن قطر بال رو... صفا کن! عقابه شاکی میشه، یک تلنگر میزنه به گنجیشکه، همه پرهاش میریزه تعادلشو از دست میده سقوط میکنه.

همونجور که داشته لخت میافتاده پایین، داد میزنه: هوو ولک!... حال میکنی هیکل رو

----

قطعه ای ادبی از غضنفر:

شب بود و خورشید به روشنی میدرخشید

پیرمردی جوان یکه و تنها همراه خانواده اش

در سکوت گوش خراش شب قدم زنان ایستاده بود!

 

چرچیل روزی سوار تاکسی شده بود و به دفتر BBC برای مصاحبه می‌رفت.

هنگامی که به آن جا رسید به راننده گفت آقا لطفاً نیم ساعت صبر کنید تا من برگردم.

راننده گفت: “نه آقا! من می خواهم سریعاً به خانه بروم تا سخنرانی چرچیل را از رادیو گوش دهم” .

چرچیل از محبوبیتش و علاقه‌ی این فرد به خودش خوشحال و ذوق‌زده شد و یک اسکناس ده پوندی به او داد.

راننده با دیدن اسکناس گفت: “گور پدر چرچیل! اگر بخواهید، تا فردا هم این‌جا منتظر می‌مانم!”

اس ام اس خنده دار و سرکاری با حال و جدید

اگه تا حالا نتونستی پس دیگه هیچوقت نمی تونی

( ستاد مبارزه با امیدواری کاذب جوانان )

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

همراه ِ اول عزیز ! با احترام !

 از صبح بخیر های سراسر لطفت نهایت سپاس و تشکر رو دارم !

حالا صبح به صبح هم این قبض رو تو چشم ما , نکردی هم نکردی …


من گفتم تنهام؟ شما بیا منو از تنهائی در بیار ؟

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اینجا تهرانه !

مایه مشت آدم ِ هدفمندیم

وی لاو یو پی ام سی … … … !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دوس داری بنزین بزنی با کارت کی ؟
شنیدم بنزین شده 700 به تازگی !
بنزینتو تقسیم نکنی با یکی !

میگی که رو کارت بنزینت حساسی !
روش داری عقاید خیلی شیک و وسواسی !


اونقده اونو میخوای که اگه لیتری 100 بنزین بدم بهت منو نشناسی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

!

یه سوال به سوالهای شب اول قبر اضافه شد:

81000 تومن یارانه تو چیکار کردی؟

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اطلاعیه شیطان: تا میتوانید گناه کنید به علت مبلغ بالای قبض، گاز جهنم قطع شده از آتش خبری نیست

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

سلام. به سیستم گویای نانوایی شاطر اکبر خوش آمدید؛ جهت اطلاع از قیمت نان عدد ۱، ثبت نام خرید نان به صورت قسطی عدد ۲، طرحهای تشویقی رنگی عدد ۳ و شرکت در قرعه کشی پنج نان ریگان در هفته عدد ۴ را فشار دهید.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بسم الله الرحمن الرحیم
یا مقلب القلوب والابازار
 یا مدبر الشامو والنهار
یا محول الکارو والبیکار
حول حالنا الی احسن کار! ...

** تحول بزرگ اقتصادی بر همگان مبارک..! **

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 زمستان آمد و من بی هوا چاییدیم
سرما که به عمر خود ندیدم ،دیدیم
یارانه وصول شد ولیکن امروز
یک قبض رسید و زیر آن زاییدیم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

نامزد غضنفر:اینقدر مى خوامت که دوست دارم تو بغلت بمیرم
غضنفر: تو رو بخدا برو بغل ننـــت بمیر واسه ما مشکل درست نکن!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

یارو تو اتوبوس کبریت میخواسته به بغلی میگه
اسمت چیه ؟
-یوسف. به به،
شغلت چیه؟ -زنبوردار به به،
کجا میری؟ -اهواز عجب جایی،
کبریت داری؟ -نه…..
نه و نکمه، با اون اسمت، پدرسگ پشه باز، تو این گرما سگ میره اهواز که تو میرى

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بزرگترین گناه؟ شوهر نداشتن

بزرگترین تفریح ؟ شوهر سرکار گذاشتن

بزرگترین جهاد؟ شوهر کشتن

بزرگترین کار؟ شوهر تربیت کردن

بزرگترین شگفتی؟ شوهرعاقل دیدن

بزرگترین آرزو؟  داشتن مردی به اسم شوهر

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگر دختری در  ثریا هم باشد، مردانی از سرزمین پارس برای او بوق خواهند زد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

زمستون  از ره رسید.. سردت شد خبرم کن تا بیام واست بسوزم رفیق.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

o
[] 
IL
اجازه...

ماخیلی شمارو دوست داریم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

زندگی مثل آمپول تو باسن میمونه هر چی سفت تر بگیری بیشتر درد می گیره .
.
.
.
.
 شل کن عزیزم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 من دلم به حال دخترکانی میسوزد که با گران شدن بنزین گوشه خیابان میمانند

.

.

.

سخن حکیمانه از غضنفر

شغل ها(طنز)

حسابدار : کسی است که قیمت هر چیز را میداند ولی ارزش هیچ چیز را نمی داند.


بانکدار : کسی است هنگامی که هوا آفتابی است چترش را به شما قرض می دهد و درست تا باران شروع می شود آن را می خواهد.


مشاور : کسی است که ساعت شما را از دستتان باز می کند و بعد به شما می گوید ساعت چند است.


سیاستمدار : کسی است که می تواند به شما بگوید به جهنم بروید منتها به نحوی که شما برای این سفر لحظه شماری کنید.


اقتصاددان : کسی است که فردا خواهد فهمید چرا چیزهایی که دیروز پیش بینی کرده بود امروز اتفاق نیفتاد.


روزنامه نگار : کسی است که 50% از وقتش به نگفتن چیزهایی که می داند می گذرد و 50% بقیه وقتش به صحبت کردن در مورد چیزهایی که نمی داند.


ریاضیدان : مرد کوری است که در یک اتاق تاریک بدنبال گربه سیاهی می گردد که آنجا نیست.


هنرمند مدرن : کسی است که رنگ را بر روی بوم می پاشد و با پارچه ای آن را بهم می زند و سپس پارچه را می فروشد.


فیلسوف : کسی است که برای عده ای که خوابند حرف می زند.


استاد : کسی است که کاری ندارد ولی حداقل می داند چرا.


روانشناس : کسی است که از شما پول می گیرد تا سوالاتی را بپرسد که همسرتان مجانی از شما می پرسد.


معلم مدرسه : کسی است که عادت کرده فکر کند که بچه ها را دوست دارد.


جامعه شناس : کسی است که وقتی ماشین خوشگلی از خیابان رد می شود و همه مردم به آن نگاه می کنند ، او به مردم نگاه می کند.


برنامه نویس: کسی است که مشکلی که از وجودش بی خبر بودید را به روشی که نمی فهمید حل می کند.